بیمه معلم نمایندگی رمضانی

بیمه معلم نمایندگی رمضانی

لبخند بیمه همراهتونه
بیمه معلم نمایندگی رمضانی

بیمه معلم نمایندگی رمضانی

لبخند بیمه همراهتونه

خیال

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست       میرسم با تو به خانه از خیابانی که نیست

می نشینی روبرویم خستگی در می کنی     چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست

باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟    باز می خندم که خیلی گر چه میدانی که نیست

شعر میخوانم برایت واژه ها گل میکنند            یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست

چشم میدوزم به چشمت می شود ایا کمی     دستهایم را بگیری بین دستهایی که نیست

وقت رفتن می شود با بغض میگویم نرو            پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست

می روی و خانه لبریز از نبودت می شود           باز تنها میشم با یاد مهمانی که نیست

بعد تو این کار هر روز من است                      باور این که نباشی کار آسانی که نیست